آوازه سلحشوری و رشادتهای او را شنیده بودم چندان از دوران کودکی و نوجوانی اش اطلاع عینی نداشتم، اما وصف او را از همقطاران و همسنگرانش به کرات شنیده بودم. او یکی از دلاوران کردستانی و از مفاخر شهر دیواندره بود.
نوید شاهد کردستان؛ او به کاک جمیل معروف بود آری جمیل شهسواری از پیشتازان نهضت بیداری انقلاب تحت نام ارزشی پیشمرگان مسلمان کرد بود. او روستازادهای فهیم بود که شطحیات ناب انقلاب را بخوبی در وجود خود جای داده بود و با همان روحیه جوانمردی تفنگ شرف و عزت دفاع از آرمانهای انقلاب را به دوش گرفته بود. آوازه سلحشوری و رشادتهای او را شنیده بودم چندان از دوران کودکی و نوجوانی اش اطلاع عینی نداشتم، اما وصف او را از همقطاران و همسنگرانش به کرات شنیده بودم. او یکی از دلاوران کردستانی و از مفاخر شهر دیواندره بود.
سیمای او گویای رمز و رازهای زیادی بود. ریش همیشه آراسته اش حکایت از ریشه و اصالت و نجابت خاندانش داشت و چفیه پیراسته اش نشان از حمیت و غیرت کردستانی و دینداری اش داشت. با وجودی که مردان سترگی را در بین پیشمرگان مسلمان با غیرت در شهرهای کردستان دیده بودم، اما با اولین نگاهم به کاک جمیل او را متفاوتتر از دیگران دیدم.
دینداری و غیرت انقلابی اش جذبه خاصی به او داده بود و با دید بصر هم میشد احساس نمود که او غریبی در این سرزمین خاکی بیش نیست. زمزمههای غریبانه اش در خلوت و رجز خوانیهای دلاورانه اش در جلوت و در معرکه خون و آتش، او را به یک رزمنده عارف و سلحشور تبدیل کرده بود. او مقید به واجبات شرعی و معتقد به اصول انقلاب بود تا جایی که با او بودم، ترک واجبی را در او ندیدم و تا جایی که در کنارش بودم، هرگز حسی از ترس در وجودش ندیدم.
جمیل در صحنه عمل و اقدام بی بدیل بود و زمانی او را ملاقات کردم که فرمانده گردان بود، اما مرام و رفتار او در کنار معنویت و روحیه انقلابی اش، چهرهای منحصر بفرد از او ساخته بود.
کردستان در راه رسیدن به امنیت پایدار جمیلهای زیاد و صحنههای جمیل زیادی بخود دیده است، اما جمیلی که توانست لقب شهسوار کردستان را بخود بگیرد فردی منحصر بفرد بود. او نمونهای از غیرت یک کرد مسلمان و انقلابی بلامنازع بود و او از معدود انسانهای خود ساختهای بود که در عین صغر سن، قلههای اشتهار و نام آوری را در کردستان درنوردیده بود. واژه ترس در با جمیل دلاور هرگز قابل جمع نبود.
او در میدان جنگ و نبرد با دشمن غدار چیزی کم نمیآورد. به گفته خودش؛ در عمر کوتاه نظامی گری اش به دو کس بدهکار نبود. اول به دشمنش که همان دشمنان نظام و انقلاب بودند و دوم به تفنگش که دین خود را به او ادا کرده بود. این روحیه تنها در جوهره مردان تکرار ناشدنی تاریخ خونبار انقلاب اسلامی در صحنههای دفاع از ارزشهای انقلاب در کردستان بوده است.
آری! جمیل مصداقی از اقتدار و رافت نیروهای انقلاب در کردستان بود. محرومان و بی سرپناهان روستاهای مناطقی که جمیل در آنها تردد داشت خاطرات خوبی از او دارند و دشمنانی که ضرب شصت او را چشیده بودند، از او به عنوان نیرویی مقتدر نام میبرند.
او در آخرین صحنه هنرنمایی در جنگ، درس فراموش نشدنیای به دشمن کور دل داد. به گفته همسنگرانش او همانند عاشقی که سالها در فراق معشوق سوخته است خود را بی محابا به دل حادثه زده و با شلیک آخرین فشنگهایش دشمن خواب آلود را در آرامگاههای خود برآشفته نمود و حرکتی تکرار نشدنی در نبردهای چریکی را از خود به یادگار گذاشت. آری! او یک مبارز کرد مسلمان بود که آگاهانه قدم به معرکه مردی و نامردی نهاد و جوانمردانه از این آزمون بزرگ بیرون آمد.
به گفته همسنگرانش در آخرین صحنه هنر نمایی جنگی او در حالی به میدان معرکه قدم نهاد که از عاقبت شهادت خود مطلع بود. او را دیده بودند درحالی که با زمزمه آیات قرآنی و اوراد عرفانی به قلب دشمن میزد.
به گفته همسنگرانش وصف آخرین لحظات عمر خاکی شهید جمیل قابل توصیف نمیباشد. در آخرین لحظات عمرش دو یار همیشگی خود یعنی تفنگ و قرآن، همانند دو بال پرواز از خاک به افلاک او را همراهی کردند و یک پرواز بیاد ماندنی از پرنده خونین بال کرد مسلمان را در تاریخ بیداری مردم دیندار کردستان به ثبت رسانید. آری! او سربازی فداکار و اعتقادی برای نظام و فرزندی برومند برای سپاه پاسداران بود. جای دارد او را به عنوان قهرمانی بی بدیل در کنار دیگر ستارگان درخشان و جوانمردان کردستانی در تاریخ به ثبت برسانند. آری! ذکر یاد و خاطره جانبازیهای شهدای گمنام و نامداری مانند جمیل و سرگذشت مبارزات و شهادت او به تنهایی قادر است همه خاطرات تلخ کردستان را بکام آیندگان به حلاوت و شیرینی تبدیل نماید.
یاد و خاطره جانبازیهای شهید جمیل شهسواری در ۲۷ اسفند گرامی باد.
راوی: همرزم شهید
https://gaame2e.ir/?newsid=83